-
۷۳-
پنجشنبه 18 اسفندماه سال 1390 19:34
- هی٬ دستمو چرا ول کردی؟ س- تو ول کردی. - باو خب من دست دوست معمولیمو انقد نمیگیرم. اصن دوسّ معمولی ساکس. س- خودت ساک. - خودت:| س- خب من از جی اف بازی بدم میاد. - اصن ** ننه ی دسّه بندی. من میگم حسی به دوسّ معمولیم ندارم. انقدم بغلش نمیکنم. اه. فاک. س- ببین. بیشتر روتو بکن اون ور. اینجوری یه کم دارم میبینمت. - خب:|
-
۷۲-
چهارشنبه 17 اسفندماه سال 1390 23:43
عل- ببین؟ - هوم؟ عل- یا اون دود و بده تو یا بده بیرون. نگه ندار تو دهنت. خیلی خنده دار میشی. - :|
-
۷۱-
چهارشنبه 17 اسفندماه سال 1390 00:09
- لازم نیس کاری بکنی . فقط ناخنتو نکش رو روحم. افسرده میشم. س- تو ام دیگه نرو رو مخم پس. - اینجوری یکم یکنواخت نمیشه ؟ س- ... - پس ناخنتو بکش رو روحم. فقط یه جوری که جاش نمونه.
-
۷۰-
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1390 15:20
گوسفند زیبا.. منو ببخش:|باور کن هر موقع میخورمت صدات تو گوشمه.
-
۶۹-
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1390 15:00
- یه ناظم داریم٬ ظاهرش زنه. اما همچین میکنه آدمو که نمیفهمی از کجا خوردی..
-
68-
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1390 10:02
چه وضعی دارم الان...ته کلاس کاپشن ریختن روم خوابیدم..لعنتی...
-
۶۷-
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 21:56
عل- نمیدونم. اون موقع اون میخواس . من آدمش نبودم. - میدونم / چون تو علی ای. دیو.ث نیستی. فمیدی ؟ -هر کاری ام بکنی نیستی. -هرچقدرم بهت بگیم دیو.ث باز دیو.ث نیستی. -علی ای. فقط علی :)
-
۶۶-
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 17:02
خواهرم یه روز دلتنگیش زد بالا. یه پست راجع به ما سه تا-من و مامان بابا- گذاشت تو وبلاگش. همون روز دوس پسرش باهاش دعوا کرد که چرا درمورد من چیزی ننوشتی. حتمن به من فکر نمیکنی. رفت با همخونه ایش درددل کنه اونم یه سری باهاش دعوا کرد که چرا راجع به من فلان. بیچاره تو ناخودآگاهش به گوه خوردن افتاد که دیگه دلتنگ کسی نشه....
-
۶۵-
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 01:29
یک شب به خودم اومدم. درست شبی که دستشو گرفته بودم و ر اه میرفتیم و پنج دقیقه یکبار ازش میپرسیدم ساعت چنده. که هی به خودم ثابت کرده باشم اونقدراام دیر نشده. که یهو به خودم اومدم. و پرسیدم چی شد؟؟ از کی؟ معلوم نبود. فقط واقعن میخواستم بفهمم چی شد. چی شد که من یهو انقدر فحش دادم. که همچین اونروز بدون سرفه سیگار کشیدم که...
-
۶۴-
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1390 13:08
مامان- پاشووووووو. پاشو بچه.. پاشو.. - مامااااااان٬ تو مگه دوس پسرت شهید نشده؟ خب خونواده شهید حساب میشی... مامان- زهرااا ببین این چی میگه؟ خاله- چی میگی؟ - هیچی... خواب دیدم دوس پسر مامانم شهید شده خاله- مامانت از اولم شانس نداشت :))..
-
۶۳-
شنبه 13 اسفندماه سال 1390 22:12
یه دنیای گهی داریم٬ که هر کسی به یکی میرینه و از طرف یکی دیگه ریده میشه بهش:| خداام لابد واسّاده سانت میزنه که کی بیشتر رید کی کمتر. خیلی دردناکه میدونم. و الان واقعن دارم به گا میرم...
-
۶۲-
شنبه 13 اسفندماه سال 1390 11:38
- مامان من یکیو دوس دارم. مامان- عب نداره. اما پدرتو در می آرم پس فردا بهم بزنی بیای اینجا آبغوره بگیری... - ... با سپاس..:-"
-
۶۱-
شنبه 13 اسفندماه سال 1390 03:12
آدم یه وقتایی انقدر تو قضیه ی یه عشق یه طرفه گم میشه که اصن حالیش نیس چقدر دلش بغل میخواد. یا یه دستی که مطمئن دست آدمو بگیره. که آدم ازین توهم که دستش بزرگترین دست دنیاس بیرون بیاد. یا یه همچین چیزای کوچیکی. که آدم مدتهاست یادش رفته:(
-
۶۰-
شنبه 13 اسفندماه سال 1390 03:03
طولانیه. بعضی یا بهتره بگم بیشتر دوستا و اطرافیان و هم سنام - غیر از اون چادریاش- مصداق واقعی wearing rouge و این حرفاان. یعنی به یه طرز اغراق آمیز. یا شاید من اینطوری فک میکنم. خلاصه هر چی که هست عدم اعتقاد بهش باعث میشه استاد اتو کشیده ی موسیقیم مسخرم کنه و بگه تو از خواب پا میشی. یه آب به صورتت میزنی. موهاتو شونه...
-
۵۹-
شنبه 13 اسفندماه سال 1390 00:47
" من فقط میخوام بفهمی احترام گذاشتن به شعور آدما خیلی مهم تر از احترام گذاشتن به چراغ قرمزه:| "
-
۵۸-
جمعه 12 اسفندماه سال 1390 15:47
"شناسنامه ها بالا" و این معیار حرامزادگی افراد بود.
-
۵۷-
جمعه 12 اسفندماه سال 1390 14:07
- قصد دارم یه رشته ی بی دردسر بخونم. زندگی کنم. عل- خوبه والا. ما کسخل شدیم مهندسی خوندیم. ک*یرم تو مهندسی. و ک*یرم تو خودم. که عین بز موندم تو همین رشته.
-
۵۶-
پنجشنبه 11 اسفندماه سال 1390 21:44
ینی این نماینده های گرام مجلس حاضرن رای جمع کنن به قیمت لگد مال شدن عکسشون تو پیاده رو؟
-
۵۵-
پنجشنبه 11 اسفندماه سال 1390 13:23
" اگه قرار باشه وقتی مردم خدا بم تجاوز کنه اصلا دوس ندارم بمیرم. در غیر اینصورت دلم میخواد وقتی که کاری واسه انجام دادن نداشته باشم و شصت سالم شده باشه٬ تو یه شب زمستونی همه ی وسایل گرمایشی خونه رو خاموش کنم. حتا شیر گازم ببندم و بعد خودکشی کنم. هنوز در مورد چگونگی این قضیه با خودم به توافق نرسیدم البته."
-
۵۴-
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1390 15:53
افتقاریٍ ان.
-
۵۳-
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1390 00:59
سیگار باد تخت شوبرت شوبرت.
-
۵۲-
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1390 16:26
آدم نمیدونه چیکار کنه. با کسی که دوسش نداره اگه بمونه ریده میشه به اعصابش. اگه نمونه نفرین طرف میگیره باز ریده میشه به اعصابش. کلن آدم کسی رو که دوسش نداره باید بکشه. بعدم براش گریه کنه و حس کنه دوسش داشته. اینطوری طرفم شاد میشه.
-
۵۱-
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1390 21:24
"سطح توقعمو آوردم پائین. اول یه دوس پسری میخواستم که قدش بلند باشه و موهاش فرفری و رو هوا باشه. الان به یه پسری که اوب نداشته باشه و قدش کوتاه نباشه ام راضی ام."
-
۵۰-
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1390 21:00
آمیب- این همه با خودت کلنجار رفتی که تولدشو تبریک بگی یا نه. الان رفتی دیدی به اندازه کافی تحویلش گرفتن. و تو یه احمقی که خودتو موثر پنداشتی:| درحالیکه یه احمق خودتاثیرگذارپندار بیش نبودی. خب چه میشه کرد. نبودی دیگه. - ... .
-
۴۹-
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1390 19:57
- امشب... کودکی که ... سیگار اول را کشید... تا صبح... بیدار است... بزرگمهر- به تخمم. - امشب... ککی که... پای فیل را بلعید... تا صبح... بیدار است... بزرگمهر- :|
-
۴۸-
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1390 19:09
یه چند ماهیه قصد دارم به مامان بابام بفهمونم اگه دوسشون دارم دلیل نمیشه بخوام تا ابد باشون زندگی کنم. یا اینکه دلم میخواد از پیششون برم دلیل نمیشه که دوسشون نداشته باشم. سخته فهمش.
-
۴۷-
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1390 11:42
یه گروه مزخرفیم که همه به نوعی به هم گره خوردیم و تیریپ معرفت ور میداریم حال همو میپرسیم و با هم میریم بیرون و از هم متنفریم در واقع.
-
۴۶-
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1390 01:11
- فردا تولدشه :| آمیب- خب؟ - خب احساس به فاک رفتن دارم. آمیب- عوضی جان. بنظرت چه را هر کی ما رو به تخمش نمیگیره بیشتر دوسش داریم؟ - نمیدونم. شاید چون تو آمیبی.
-
۴۵-
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1390 15:17
یه مدتیه تفریح جدید یاد گرفته. زنگای نماز با بلندگو جلو دفترش وامیسّه٬ هر کی رو که رد میشه صدا میکنه که آی فلانی بدو به آقا بده. آقا منتظره. نمدونم. یه جورایی لابد میخواد طرفو تو معذورات اخلاقی گیر بندازه که بره نماز بخونه. اما من باش مشکلی ندارم. خوشحالم که انرژیشو صرف این کار میکنه. کارای خطرناک تری ام ازش برمیاد.
-
۴۴-
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 22:18
"من از اولش که اینطوری نبودم. یه روز بردنم زیر رادیکال. ازم جذر گرفتن. شدم این آلت پریشی که میبینی."