میگم اینو دوس دارم که با اینکه سیگار نمیکشی٬ وختی من تو بغلت سیگار میکشم محکم تر بغلم میکنی.
امروز یادم افتاد که تابستون پارسال وقتی که توهم زده بودم المپیاد قبول نمیشم قصد داشتم روز اعلام نتیجه برم کلاس سلفژ ثبت نام کنم. خب اونموقع فکرشم نمیکردم که قبول شم و اون بلاها سرم بیاد و مسیر زندگیم بشه اونی که شد و یه سال بعدش یادم بیفته که اااا کلاس سلفژ نرفتم..
میدونی. ینی میخوام بگم آدم اونقدراام که فک میکنه واسه کاراش وقت نداره.
یه مشکلی ام که دارم اینه که مشکل خودم با خودم و خودم با دیگران و هرنوع مشکل دیگه ای رو باید تو خودم حل کنم. کلن انگار به خودم زیاد این حقو نمیدم که وختی از کسی ناراحت میشم بهش بگم. احساس میکنم احمق تر به نظر میام. فقط گاهی منفجر میشم. بد منفجر میشم. و این خیلی بده. خیلی.
- من چیزیم نیس، فقط اینکه یه تازه وارد نسبت به من اولویت داشته باشه زجرم میده و تو اینو نمیفهمی.
جونوری که همه با هم دورش جمع میشن و با هم ولش میکنن.
یه گاهی اضافی که از بقیه توقع نداره حسشو درک کنن.
یه خوابالوی کوفته ای که دوس نداره.
یه من.
[زنگ زبان٬ چهار زنگ پشت سر هم. درحالیکه معلمه ده مین یه بار میاد بغل گوش من داد میزنه که نخوابم.]
- هی پگ٬ من سکس میخوام.
پگی- خفه شو.. فعلن که نمیذاره حتا تنهائی ام بخوابیم.. :دی
خدایا.
به جایی رسیدم که اگه همین الان از در اتاقم بیای تو و بگی همه ی چیزایی که تا الان دیدم و شنیدم و گذروندم همش زاییده ی توهماتم بودم خیلی راحت تر باور میکنم.
امشب شماره های گوشیم به کل نابود شد:| به هر کی ام گفتم به یه ورش نگرفت:| واقعن واقعن واقعن دارم روانی میشم:| احساس میکنم از جهان بریده شدم:( هر کی خوند این پستو لااقل شماره ی خودشو بده :|..
کاترین- چه را چیزی را که شاید با رغبت به تو بدهند به زور میخواهی تصاحب کنی؟گوتز- برای اینکه مطمئن شوم انرا با کراهت به من داده اند.