finalement c'est fini.

اینجارو میخوام عوض کنم بدلیلی

اونابیکه میشناسمو تاجاییه که یادم بمونه خودم بهشون ادرس میدم

بقیه کامنت بذارن یه ایمیلی یا ادرس وبلاگی بذارن تا براشون ادرسو بفرستم

معذرت از همه.

j'ai bon espoir de te voir près de moi

comme une pièce de moi une autre fois

هنوز رد اشکهام را بگیری بخودت میرسی. پس پشت تمام اشکهام تویی. دلتنگم.

چرا بغل فروشی نیس؟

کجا گم کردمت عزیزترینم؟ کجا رهات کردم که دیگر پیدا نمیشوی؟ چرا نمی آیی که آب شوم پیش چشمهات؟ که باد شوم لای موهات ؟ کاش برگردی کاش...

حتا خوش ندارم انقدی بخودم زحمت بدم که عکسای طرفو از فیسبوکم پاک کنم. خوش دارم بگم اینم یکی بود مث بقیه. مث اون ادمه که موقع انداختن عکسم از خیابون داشته رد میشده. همینقد روتین. یا مثلن دوس دارم تو اونسری عکسای دسته جمعیمون کراپش کنم و جاش یه ترول بدبخت غمزده بذارم. خلاصه بندازمش تو سطل آشغال سرم و فلش بک بزنم بهمون پارسای خودم و برا نداشتنش هی غصهء الکی بخورم هی غصهء الکی بخورم.

بند بند وجودم داره از هم میپاشه. تقریبن تمام بدنم درد میکنه. جرا عقلمو دادم دست اون پسره و انقد وحشیانه باش رفتم کوه که حالا شبا از زانو درد خوابم نبره واقعن؟

سگ تو من که همیشه اخر از همه بخودم فک میکنم.

اینکه یهو چشاتو وا میکنی میبینی دلت هیشکیو نمیخواد. 

انگار مجبورم کرده ن انقد بخورم که دلدرد بگیرم :|||

نوروز امسال ندارمت. نوروز پارسال هم نداشتمت. درحقیقت داشتنت به یک سال نکشید. پرکشیدی از دستهام و رفتی. و هنوز که دستهام را بو میکشم تو هستی. تو همیشه هستی. هنوز پیش چشمهامی. آخ که چقدر دلم پر میکشد برایت. چقدر هوات هواییم کرده. راستی چرا تو هیچوقت برنمیگردی؟ چرا همیشه درحال رفتنی؟ چرا دیگر موهات لای انگشتهام گیر نمیکنند؟ چرا اوج گریه هام باز تو را زار میزنم؟ چرا آنشب ها که بین دستهات زار میزدم "رفت و نیامد نگار من نگار من"، اخم میکردی و اوقاتت تلخ میشد؟ با تمام جزییات حفظت کرده م درسرم.

باز آی دلبرا که دلم بیقرار توست...