108-

ده روز دیگه تولدمه. ترسم اینه که به اون افسردگی لعنتی روز تولد دچار شم:(

۱۰۷-

من نمیگم چی باش.

فقط انقد لعنتی نباش.

106-

روزایی که همه خوشحالن حس بدی بم دس میده. انگار که جا مونده باشم. و همه خاطرات لعنتیم میاد جلو چشمم.

105-

کلن درک نمیکنم چی میشه که ساعت یهو از دوازده میشه یک. اینکه تکلیف اون یه ساعته چی میشه و اینا کلن از مجهولات درک ناشدنی زندگیمه. و چیزیکه درکش نکنم به احتمال زیاد افسرده م میکنه.