- هی خدا٬ راه نداره منو برگردونی؟ یه جورایی گه خوردم.
خدا؟- نه دیگه نمیشه. راه نداره. اونوخ همه میان آویزونم میشه که آی برمون گردون همونجا که بودیم.
- خو برشون گردون. چی میشه؟ میمیری یا حوصلت سر میره؟
خدا؟- هیچ کدوم. فقط نمیشه.
- خب ریدی دیگه. اصن تو چه خدایی هستی که نمیتونی؟ حالا ببین یه چیزی بگم بسوزی. باز ما اگه بخوایم برگردیم یه جائی رو داریم. تو کجا میری؟ خدایی ته تهش کجا میری؟
خدا؟- ببین خودمم نفهمیدم.
- آی نو.
از یه سری آدم بدم می اومد. داشتم به یکی دیگه که به نوعی یکی از اونا حساب میشد و نمیشد این قضیه رو میگفتم. که گفت بنظر اون من تو این مدرسه تنها کسی ام که شبیه اونام. یک قسم گه گیجه ی احساسی بهم دست داد. که نتونستم توجیهش کنم.
Don' worry man, i'll get used to it. though i knoW you dont.
از هیچ چیز دوره ی گند کنکور به اندازه ی چاق شدنش بدم نمیاد.
یکی نیس به این پائولو کوئلیو بگه نشانه ی انه؟ هی میره رو مخ آدم.
الان بیش از 6ماهه که یه آدم گند غیرقابل تحمل شدم. حتا واسه خودم.
شدم عین آدمایی که حالم ازشون بهم میخوره.
ناراحتم. هیچ کار خاصی نمیکنم. بی خاصیت شدم مثل کبریتی که سرش گوگرد نداشته باشه.
an ordinary girl :|
یه نت فالش
سیم زنگ زده؛ کوک نمیشه. بش گیر بدی پاره میشه. میره رو اعصاب. کم میاره.
عین من.
یه مرتیکه ای هست تاحالا سه جلسه منو انداخته بیرون از کلاس.
خودم که ندارم؛
قراره اگه اندفعه خواست بیرونم کنه پاشم زل بزنم تو چشماش بگم به تخم دوستم.
oh boy, i really have a crash on you :D
هرروز تا این حد پیش میرم که به طرف بگم دوسش دارم. این حس حماقتم میزنه بالا. نمیذاره کارمو بکنم.