کی میتونه جز خودم بفهمه چه دردی داره فردا مجبور باشم برم مدرسه، فقط بخاطر چارتا بچه تخمی خرخون که وسط سال مسافرناشونو میرن، وخ اخر سال از بیکاری میان مدرسه و روز اخرسال من بدبختم میکشونن مدرسه. ریدم تو همشون. اه. 

اونم تازه وختی که کلی گریه دارمو دلم یه بغل محکم میخواد و هیچی اونجوریکه باس باشه نیس.

میخوام عر بزنم. بهیچکسم ربطی نداره .

نظرات 2 + ارسال نظر
درنگ چهارشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:41 ب.ظ

بچه ها رو دوست داشته باش

باشه

ف. پنج‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:51 ق.ظ

داداشم چن شب پیش گف به مدیرمون ایمیل زدم که دیگه نمیام :| :|

فک کن. ما قد اینا بودیم مدیرمونو از شونصد فرسخی میدیدیم به نزدیک ترین سوراخ می گریختیم.

بعدشم تعریف کرد که فقط یه پسره تو کلاسشون ازین خرخونا, گفته می خواد این چن روزو بیاد و گفته معلم ریاضی ام باید باشه :|

مامانای اینا جای شیر چی دادن بهشون ینی؟ :|

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد