و دستهای من آن جاده های بی برگشت 

و دستهای تو آن آسمان در هم رشت

و دستهای تو باران بجاده میگیرند

و دستهای مرا بی اراده میگیرند...


رفقا این گروه نوژان نو عالی ان درنوع خودشون. حالا شما از من نشنوین. :)

نظرات 2 + ارسال نظر
سیمین سه‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 04:01 ب.ظ

این گروهه رو نمی شناسم. :( کین؟

چقدررررر این شعره که نوشتی قشنگ بود. آهنگه؟ چقد شعرایی رو که می نویسی دوس دارم.

خیلی خوبن. یه آلبومشون هس درباره لباسه
خیلی باحاله :-)

ف. پنج‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:54 ق.ظ

دوست داشتم پیرهن باشم,
و بر تنت زار بزنم، آنقدر که دستهای ریخته ات، جوانه بزنند ...

این شیشه نمیگذارد
به تو بیایم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد