دیشب میرا رو خوندم. چقد زجراور بود :(

ولی چیز جالب ترجمش بود. عنوان اصلیش mortelle بود. من اگر بودم ترجمش نمیکردم چون اسم بود خلاصه. ولی واقعن میرا خیلی ترجمهء خوبی بود براش. الان دارم رضا قاسمی میخونم باز. اینو از عباس بیشترم دوس دارم. چون مث اون خودشیفتگی نداره.


" راستش، اگر زنده ام هنوز، اگر گه گاه بنظر میرسد که حتا پرم از جنبش حیات، فقط و فقط مال بی جربزگی ست. میدانم کسی که تا این سن خودش را نکشته بعد ازین هم نخواهد کشت. به همین قناعت خواهد کرد که برای بقا، به طور روزمره نابود کند خود را؛ با افراط درسیگار؛ با بی نظمی در خواب و خوراک؛ با هر چیز که بکشد اما در درازای ایام؛ در مرگ بیصدا."


نظرات 3 + ارسال نظر
سیمین جمعه 18 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 05:03 ب.ظ

میدی بخونمش؟ :)

لیلی گلستان واقعا مترجم خوبیه. «زندگی در پیش رو» رومن گاری رو هم خیلی خوب ترجمه کرده.

این پاراگراف آخر از وردی که بره ها می خوانند بود؟ چقد خوب بود ... :(

بعله. چرا ندم :)
هوم
عالیه یارو ! :))

ف. جمعه 18 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 05:38 ب.ظ

میرا وحشتناکه :(
وقتی خوندمش تا چن روز حالم یه جوری بود.

یاد اون داستانی افتادم که تو یه سیاره ای هرکی عاشق می شد مغزش رو درمیووردن و موجودات بی مغز فقط کارای احمقانه انجام می دادن و جک میگفتن و میخندیدن...
خیلی شبیه هم بود این دوتا داستان. نمی دونم کدومش اول نوشته شده ولی به طور تابلو از اونیکی تاثیر گرفته :))

چی بوده اونیکه میگی؟
من یاد این 1984 افتادم
البته میرا به این وحشتناکی نبود جدن
اما بد بود :(

سبا شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:32 ب.ظ http://http:/saliva.blogfa.com

دانلود کردیش فازی؟ وردی که... رو میگم.

نه. خریدم افستشو از دسفروشا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد