شاید اگر یک نفر حرفم را بفهمد تو باشی مونالیزا. بیا چشمهامان را ببندیم و زار بزنیم. و بعد پاک کنیم اشکهای هم را. قول میدهم بهیچکس نگویم چطور گریه کردی. بعدش بخند مثل همیشه. بیا امشب تنهاییم را پر کن. دارم هلاک میشوم. 

نظرات 4 + ارسال نظر
سیمین دوشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 01:04 ب.ظ

:( خوب باش :*

آخرش یا باید ما غمو بکشیم یا اون ما رو ...
حتی دیگه نمی تونم حرف بزنم فائزه :(

همه پستاییتو که نبودم خوندم. حرفم نیومد بنویسم. :(

ممنونکه میای سیمین
ببخشید... :(

er شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 09:19 ب.ظ http://sagemast.blogsky.com

dg naro

قول که نمیدم ولی سعی اینا میکنم

ف. یکشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:10 ق.ظ

کجا رفتی :(

یه اتفاقای غمنگیزی یهو افتاد
بستمش که انقد غر نزنم. اون ادمم نیاد بخونه غصه بخوره
اولین بار بود بعد اینهمه سال که پاک میکردم وبلاگمو
همیشه عوضش میکردم فقط
بعد فهمیدم بلاگ اسکای اینطوریه که میشه تا سی روز بعد از حذف کردن وبلاگتو برگردونی
بعد طاقت نیاوردم . البته مشکلمم حل شد و دوباره اومدم :-)

ف. یکشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 01:44 ق.ظ

خوشالم :)
دیگه انقد غصه نخور. خب؟

یه بنده خدایی می گف آدم باید واسه بعضی چیزا کوپن در نظر بگیره که زیاد از حد انجامشون نده.
مثلن 5 تا کوپن واسه غصه خوردن در نظر بگیری, که توی یه ماه فقط حق داشته باشی 5 بار ناراحت بشی. نباید بیشتر بشه.
ینی سر قضیه های کوچیک, هی به خودت بگی نه نه من نباید اینجا کوپنم مصرف کنم. شاید بعدها..
و هر ماه هی کوپن غمتو کمتر کنی و به کوپن شادی هات اضافه کنی.
کوپن شادی هم یه جوری باشه که خودتو مجبور کنی توی هر ماه حداقل, فلان قدر خودتو شاد کنی. حالا به هر روشی.
شاید به نظر اراجیف و شعاری بیاد, اما گاهی اوقات آدم باید با خودش محکم برخورد کنه.. :-/

اما من سعی کردم خیلی محکم با خودم برخورد کنم بنسبتِ خودم
میگم اصن حذف کردنِ وبلاگمم درهمین راستا بود که نیام هی نمک رو زخمِ خودم بپاشم
اما خب راس میگی :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد