حقیقت تلخیه اینکه کتابای صوتی بخش زیادی از تنهاییمو پر میکنن جدیدن. واقعن ازینکه دارم صدای یه ادمو میشنوم حس تنهاییم کم میشه. اما امان ازین زنای مزخرفی که اینا رو میخونن. همه غلط غلوطای فاحش. مثلن قبل خواب گوش میدم که خوابم بگیره بدتر خواب ازسرم میپره. دختره با اون صدای درپیتش ژرف رو بکسر ژ میخونه. من صدای پیرزنا رو دوس دارمو مردای مسن. صدای زنا رو اما، اه. نه اصلن.

نظرات 2 + ارسال نظر
ف. سه‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1392 ساعت 02:02 ق.ظ

آون آهنگای مزخرفی که بعضیا می ذارن رو پس زمینه رو بگو :|

واقعن نمی فهمم دلیل این کارشونو

نمیدونم. آشغال بازی درمیارن خیلی الکی
فاز رادیو ورمیدارن :))

s سه‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1392 ساعت 06:01 ب.ظ

تایستون داشتم عقاید یک دلقکو همینطوری گوش می دادم اون خانوم جوونی که داشت می خوندش منو از زندگی سیر کرد!!!

ذاغون ترین قسمت خوندنش اونجایی بود که داشت در مورد چهار کاتولیک واقعی ای که تو عمرش دیده حرف می زد و یکیشون یه بوکسور پیر بود که تا مقام سوم قهرمانی جهان رفته بود!!! زنه این طوری خوندش:
"‌ و دیگری بکسور ( نحوه ی تلفظ زنه : bekosor) پیری بود که اگر کمی...
بعد یه کم که خوند یهو خودش هنگ کرد!!! گفت : "ا ا ا م م م boxoooorrrrr) و خودش در حیرت از این حماقت خودش صداش تغییر کرده بود و حتی فکر کنم خندید!!!!

:)))))
بابا من یه بار داشتم خودم امتحانی یه داستانو میخوندم ضبط میکردم
انقد حواسم بکلمه ها بود سرسره رو خوندم sersere
:)))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد