اگه مریضی منو نکشه توهمش حتمن میکشه. مردم انقد با هر مریضیی که خواهرم برام تعریف کرد یه دور توهم زدم. مردم انقد این چن روزه بهم گفتن برو واکسن هاری بزن. وای. فکرشم روانیم میکنه. دلم نمیخواد. دلم اصلن نمیخواد. از پزشکی و ملزوماتش میترسم. :((((( 
نظرات 2 + ارسال نظر
ershan سه‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:57 ب.ظ http://sagemast.blogsky.com

dokhtaraye khob k mariz nemishan :)

ف. چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:23 ب.ظ

:))))))
یاد یه قضیه ای افتادم, کثافطه یکم ولی :))
دبستان بودم, دوم اینا.
بعد یه خانم دکتری اومد مدرسه مون راجب یه سری بیماریا حرف زد, و عللائم ایناشونو گفت. یکیشون یرقان بود, و یکی از علائمش این بود که مدفوع آدم سفید می شه.
عاقا :|
من تا یه هفته می ترسیدم برم دسشویی. وقتی ام می رفتم چشمامو می بستم. بعدش نمی دونم چی شد که فک کردم دارم می میرم و به همه گفتم که من یه ماه دیگه بیشتر زنده نیستم :-/ بعد همه کلی بم محبت می کردنو مهربون بودن باهام:))
این قضیه به گوش مدیر و ناظم رسید و زنگ زدن به مامانم پرسیدن که راسته آیا, اونم عصبانی شد وقتی رفتم خونه یه کتک مفصلل خوردم :(

:))))))
وای :))
توهم مریضی خیلی مهلکه
من هنوزم خوب نشده م :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد