پریروزا یه گربه تو دربند دیدم که مث گربه های پایین شهر کثیف و عصبی و گرسنه نبود. بورژوا بود و از ادم نمیترسید. کلی نازش کردم. راستش یه همچین گربهء متمتعی رو فقط یه بار دیگه تو دانشکده هنر دیده بودم و بس. گربه های ایران همشون دست کم یه باری از یه ادم وحشی لگد خورده ن. گرسنگی کشیده ن. و مورد بی توجهی قرار گرفته ن. میدونم انقد مشکل هستو انقد ادم بدبخ هس که گربه ها بچشم نیان شاید. اما اونام باندازه خودشون درک دارن. گربه ها خیلی گناه دار و بی دفاع و مظلومن. کاش حداقل بانفرت نگاشون نکنیم. کاش اندازه خودمون دوسشون داشته باشیم. 

نظرات 8 + ارسال نظر
ف. شنبه 25 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:58 ب.ظ

منم امروز یه گربه ی نارنجی خوشگل دیدم که اصن نمی ترسید ازم.

رفتم نزدیکش و باهاش حرف زدم.

خیلی دلم خواست که برای من باشه.
فک کنم اگه دست هم بهش می زدم واکنشی نشون نمی داد و شاید استقبال هم می کرد.

اما خب من اگه یه کفشدوزک هم با خودم ببرم خونه شب باید با همون کفشدوزکه تو خیابون بخوابم. توی کارتن یخچال :|

یه مدت تو این فک بودم یواشکی گربه بیارم خونه :))
اما را نداره
مامانا دشمن گربه هان

حامد یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 01:21 ب.ظ http://www.hamedh.com

یه کمپین راه بنداز با عنوان کمپین حمایت از گربه های خیابانی لگدخورده.
خودم اولین نفری هستم که باهاش مخالفت می کنم.

باشه :))

ملیکا یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 07:44 ب.ظ

ببین گربه ها خوبنا اما یک مشکلی ممکنه وجود داشته باشه
اگر یه گربه ای به طور عجیبی وحشی بود یا مردم گریز احتمال قوی توکسوپلاسموز داره و ممکنه بهت منتقل کنه. خیلی حواست باشه

این همون بیماریه که جز مردن راهی نداره؟
چشم هس حواسم

نهال یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:27 ب.ظ http://fazmetr.blogsky.com

گربه دانشگا هنر :))) اسمش مهسائه ،ایشون حتی پیج فیسوبکم دارن :))
گربه های پارکا معمولن این ریختی میشن ،اینقدر که توی دست و پای ملت لولیدن .

نه دانشگا هنر نه
دانشکده هنرِ دانشگا تهران
والا اون گربهء خپلِ هپلیی که من دیدم بش نمیخورد مهسا باشه :))
شاید واقعن داری یه شخصِ دیگه رو میگی :))

درنگ یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:45 ب.ظ

سلام
این توکسوپلاسموز چیه ملیکا؟!

نگران نباش فک نکنم بچه شیرا این بیماری رو داشته باشن :))

درنگ دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 01:28 ق.ظ

شیر که مریض نمیشه...!

:))

سیمین سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 04:25 ب.ظ

فائزه هفته پیش یه بچه گربه ی خیلی ملوس و مامانی دیدم تو پارک که نشسته بود و نگام می کرد. دلم رفت براش! رفتم جلو تا نوازشش کنم و باهاش حرف بزنم. بعد تو چشماش و حرکاتش دیدم که میترسه و می خواد فرار کنه، اما فقط یه کم تکون خوردو فرار نکرد. رفتم جلوتر سرشو که خواستم ناز کنم خودشو کشید کنار. دیدم یه پاش علیله :( خیلی غصه خوردم براش :( نمی دونی که چقد ناز و کوچولو و تمیز بود :(

:(
میاوردی میدادیش بمن مامانش شم :(

ملیکا سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:17 ب.ظ

جواب به درنگ و فائزه:
یک انگله که از گربه ها به آدم منتقل میشه،البته دیده شده که از سگها و موشها هم بیاد.
ممکنه کسی تا سالها این انگلو داشته باشه و هیچ علامتی نشون نده
میتونه تو خانوما باعث به دنیا اومدن بچه عقب افتاده یا مرده بشه
این انگل میره رو بافتهای مختلف و شروع میکنه تخریبشون،گاهی مغز، گاهی چشم. استاد بابای من هم بیست و اندی سال پیش بخاطر توکسوپلاسموز یک چشمشو از دست داد.

:((((

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد