امروز عالی بود. تو استراحتگاه پام سر خورد و چارزانو افتادم رو زانومو زانوم ترکید و موقع بالا رفتن امونمو برید. اما زیاد برو خودم نیاوردمو اصنم غر نزدمو اونهمه ارتفاعو پابپای دوتا مردی که یه عالم بیشتراز من کوه رفته ن رفتم بالا. نمیگم کم نیاوردم ولی غر نزدم :) هربارم بهتر میتونم برم بالا. دفعه پیش که دربند رفتیم از اولش تا اخرش جونم بالا اومد و کلن هردفعه دربند رفتیم یا ازش برگشتیم سردرد شدید پدرمو دراورده بود. اما امروز عالی رفتم. قلبم نیومد تو دهنم. جونم درنرفت تا برسیم شیرپلا. دیگه سیگارم نمیکشم که پدر قلبم درنیاد. همه اینا می ارزه چون من نه تنها با بهترین ادم زندگیم کوهو شناختم؛ کلی ام احساس عشق میکنم اخر هفته ها. احساس رهایی میکنم. کوه عالیه. کوه برا من زندگیه. هم توش دوس داشتنو فهمیدم. هم عاشق خودش شدم و هم روز بروز ادمای خوب و دوستای خیلی باحالی توش پیدا میکنم که هیچوخ تو زندگیم وجود نداشتن. ادمایی از قشرای مختلف. نیاز داشتم سرمو از تو لاکم بیرون بیارمو جز ادمای دانشگا یه سری ادم دیگه م ببینم. الان نزدیک دوماهه دارم میرم کوه. خیلی خیلی دوستای خوبی پیدا کرده م که باهاشون انقد میگیم میخندیمو خوش میگذرونیم که غش میکنیم. تو کوه ادما همه یه جور دیگه ن. من تو این چن ماهه خیلی چیزای جدید لمس کرده مو همهء اینارو مدیون کوهم که الان دیگه هواش برام ینی زندگی. و مدیون اون ادمم که دنیا دنیا دوسش دارمو منو از شهر اورد بیرون و بم نشون داد میشه گاهی قید شهرو زد و نفس کشید. مدیون اون ادمم که منو برد کوه. کوهو نشونم داد و بهم فهموند و صبر کرد تا یاد بگیرم و الان من واقعن دست کم یه روز تو هفته تا خرخره پر میشم از حس خوشبختی.
راستش اینکه وسطای آبان تو ارتفاع سه هزاروهفتصدمتری برفو ببینم و مه بغلم کنه و اینکه من همچنان با زانو دردی که دارم و نفسی که بزور بالا میاد و سری که درد میکنه و گیج میره مث یه مرد همچنان باتومو بکوبم رو زمین و برم جلوتر؛ ازم قهرمان میسازه برا خودم. چیزی که تاحالا ذره ای نبوده م.
So Happy For u
j'en ferai quoi :|
anything u want .
شاید برای کسای دیگه ای جز خودت هم قهرمان باشی و خودت ندونی :)
و اون روزی که بفهمی هم استرس می گیری هم خوشحال می شی.
منو چه جو می دم :)))
:))))) عالیی تو :))
حالت خریدنیه ، دلم خاست
نمیدونم خوشحال شم یا ناراحت ...
چقد دوس داشتم این پستتو ... :) :*
:*