حالا منم بین اینهمه کتابی که باید بخونم -که سه جلد مثنوی شریف فقط یکیشه- گیر داده م به تمامن مخصوص. امروز سرکلاس شوک بدی بم دس داد. نمیخوام ادای ادمای مسخره رو دربیارم اما جدی فک نمیکردم وختی از بچه ها میپرسم چی میخونین نهایت یکیشون بعداز کلی من من کردن بگه م.مودب پور. خیلی سعی کردم خونسردیمو حفظ کنمو گفتم خب عزیزم خوبه که کتاب خوندنو با اینا شروع کنی ولی دیگه نباید توش بمونی و اینا.-و دییقن یاد حرف اون بلقیس سلیمانی تو اون تابستون کذایی افتاده بودم.- بعد دختره گفت خب مثلن چی بخونیم؟ منم مث روانیا رفتم پا تخته نوشتم عباس معروفی. و شروع کردم جلوش اسم کتاباشو نوشتن. نوشتم نوشتم. بعد رسیدم به فریدون و تمامن مخصوصش. نوشتم ولی بعد پاک کردم. و بخودم فحش دادم. میدونم ادم مسخره ایم. ولی چیکا کنم. سگ این ادمم. 

دلم برا بچه ها میسوزه. خیلی کلاس خوبی بم داده ن. حتا جو مدرسه ام خوبه خیلی. انقد تو اون مدرسه مزخرف شکنجمون دادن باورم نمیشد جور دیگه ای باشن مدرسه ها. بد نبود امروز بعنوان اولین بار. 

نظرات 2 + ارسال نظر
سیمین جمعه 19 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:13 ب.ظ

مودب پور :|

بچه های المپیادن؟

چه خوب که خوب بود.

اره :)

ف. یکشنبه 21 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:31 ق.ظ http://chiara.blogsky.com

منم دوساله با معروفی آشنا شدم :))
تو دوره ی دبیرستان اینا همش دنبال کتابای ژانر وحشت بودم :)))

آگاتا کریستی؟ :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد