انقد لهم که نقطه ای تو بدنم نیس درد نکنه. ولی تا قضیه داغه باس گفتش. امرووز اصن خود فانتزی بود. همون اقاهه که گفتم یه روز عالی باش داشتم امروز ترکوند اصن. نمیدونم حرفی بهم نمیزنیم اما رفتار خیلی صمیمانس. انگار اصن کلن باس اینطوری باشه. شاید سخ باشه براتون باورش اما امروز تو اون مسیر وحشتناک اگه پرت میشدم پایینو می مردم بازم غمم نبود. منی که انقد ترسوام. این ادمه خیلی بم فاز ارامش و حمایت و اینا میده. بزنین تو گوشم بیدار شم:|

نظرات 2 + ارسال نظر
سیمین جمعه 29 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:56 ب.ظ

ای جان ...
کاش هر روز بهتر و بهتر پیش بره و هر روز خوشحال تر از دیروز باشی. واقعن از ته ته دلم میگم.
خیلی خوشحال میشم وقتی این حرفا رو میزنی. خیلی.
دیدی بیخودی به تو امیدوار نبودم؟ :)

وختی یچیز خوبی میشه میترسم سیمین.:))

ف. شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:48 ق.ظ http://chiara.blogsky.com

این یارو رو نگهش دار, بسته بندی کن بذار توی فریزر که همینجوری خوب بمونه واسه روزای مسخره و حال بهم زن.
می تونی چند تیکه ش هم بکنی واسه چند روز اصن :))

:))
اره احتمالن همون تیکه تیکه ش کنم نگهش دارم که خوب بمونه :)))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد