یه روز خودمو میکشم. شاید با سبا. قراره آخرین سیگارمو خاموش نکنم. بذارم دود کنه و تو خون خودم بغلتم. و سرناد برا آخرین بار چنگ بکشه بصورتم.چه فرقی میکنه. بذار وقتی میخوام بمیرم جای ناخن رو صورتم باشه. بذار رد اشک رو صورتم با خون قاطی شده باشه. شاید قبلش قلبمو دربیارم بدم به اون. که جای پنجه هاشو روش ببینه و باورش شه منو. شاید خودمو از ارتفاع پرت کنم که مغزم پخش شه رو زمین. کرما برقصن روم. میخوام سر به تنم نباشه وقتی نیست. میخوام دونه دونه رگای دستمو بکشم بیرون. بندازم دور گردنم و بخندم به خودم که دارم تموم میشم. 
نظرات 2 + ارسال نظر
س یکشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:54 ب.ظ

فائزه :( چی شد :( کاش باز خبر خوب بدی :( خبرای خیلی خوب ...

ببخش منو واسه نبودنم. ولی الان همه مدتی که نبودمو خوندم. به اینترنت دسترسی نداشتم این چند وقت.

صدایی نیست
نور آشنایی نیست
حتا از نگاه مرده ای هم رد پایی نیست.

سبا چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:28 ب.ظ http://saliva.blogfa.com

با هم. با هم. آره. فقط... با هم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد