تو دانشکدمون ادمایی هستن که فازای ناراحت کننده ای دارن. چمیدونم مثلن فک میکنن چون عمرشونو گذاشته ن و کتاب خوندن پس دیگه واو. پس دیگه میتونن هرکاری خواستن بکنن و ژست بگیرن و حرفِ هرکیو قبول نداشتن به گه بکشنش. فک میکنن خیلی میدونن و همش فازِ اینو دارن که اوه. چقدر ادما زیرِ منن. درصورتیکه یه مشت کاریکاتورن که فک میکنن خیلی خوبن اما واقعن نیستن. من ادمِ بی سوادی ام شخصن. خیلی چیزا رو نخونده م. و امیدوارم که بخونم. اما اینا رو هیچوخ تحمل نمیکنم. چون اینا از من بی سواد ترن.
همه حا هستن. احمقای حال به هم زن.
انقد فنوتیپ حال به هم زنین که!
اما بدبختی اینجاس که حالا باز افراد دانشکده شما که بچه های ادبیاتن بسی قابل تحملتر از دوستان فنی مدعی هستن.اونا که کتاب نخونده کلی ادعاشون میشه!!
سگ ببردشون :|