-

روزای خوب نمی مونن. همه ی اون تابستونِ رویایی رفت و من موندم و شبایی که مغزم میخواد منفجر شه و می میرم از بی تابی و صبحایی که دلم نمیخواد با چشمای پف کرده و مسخره م تو این هوای سرد برم دانشگاه. کلن دلم نمیخواد بیدار شم وقتی منتظرِ هیچکس نیستم. دیشب مهمونیِ میلاد بوده ظاهرن. و من به تخمِ همه ی اون جماعت بودم. نمیرفتم. واقعن شاید نمیرفتم اما هیشکی منو یادش نبود. من اون ادما رو دوس داشتم. من براشون مایه گذاشته بودم. من تو اون روزای کذایی که نایِ حرف زدن نداشتم به خودم زحمت دادم تا کادوشو بموقع برسونم دستش. من...

من هر روز دلم میخواد سرمو بذارم و بمیرم و این زندگی داره مخمو میگاد. ناراحتم. و میدونم این طبیعی نیس که هر روز و هر شب به این فک کنم که چرا نباید خودمو بکشم. وای. چرا روزای بهتری نمیاد. چرا من دارم می میرم هر روز. 


نظرات 5 + ارسال نظر
- شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:56 ب.ظ

فقط چون مهمونی دعوتت نکردن داری جر میدی خودتو؟

شعور داشته باش
حرفم چیزِ دیگه ای بود
ضمنن تخم داشته باش اسمتو بگو وقتی دهنتو وا میکنی و یه حرفی میزنی.

- شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:22 ب.ظ

نمیشناسی که بخوام بگم:))
اگه منظورت این نبود عصبانی نمی شدی

هرجور راحتی.

- شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:36 ب.ظ

پس عصبانی نیستی...:))

س یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:30 ق.ظ

آدمای بی شعور ...
شاید طبیعی نباشه. ولی واسه ما دیگه طبیعی شده که هر روز و هر شب بهش فک کنیم.

وای فائزه چقد بعضیا احمقن! چرا آدما انقد راحت به خودشون اجازه میدن بیان زر بزنن ... (کامنت بالایی)
:|

Ershan دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:07 ب.ظ

dela mojde dary k in bi gharary neshane bahaar ast..

http://s1.picofile.com/file/7644831498/SalarAghili_Bahara.mp3.html

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد