173-

در یکی از خیابانهای لعنتی و شلوغِ همین شهر بودم. چه فرق میکند کجا. کلافه بودم از گرما و با دوست چسبیده به فرمانِ ماشین. نمیدانم چه شد که خاستم برای چند عابری که در حالِ رد شدن بودند بایستم. درست همان لحظه بود که دیدمش. با همان کلاهِ همیشگی اش. که سرما و گرما نمیشناخت. عینک ته استکانی و چشم های گردش. کتی که همیشه با همان میدیدی اش. و دست هاش. که طوری در کنارش تکان میخورد که انگار چیزی دستش گرفته. اما هیچ چیز نبود. نگاهش بینِ زمین و هوا در گردش بود. خشک شده بودم. تمامِ گذشته ی احتمالی اش از نظرم گذشت. روزی کسی بود برای خودش. میشناختندش. سمتِ چپِ پایور را که نگاه میکردی او نشسته بود. دورانی بود برای خودش. امروز اما چی؟ به عنوانِ یک کسی که شکسته باشد درک کردمش. دردم گرفت. دردش را فهمیدم. چنان با چشم های جستجو گرش مردم را نگاه میکرد انگار باورش نمیشد کسی نشناسدش. من اما میشناختمش. خوب شناختمش. خاستم زانو بزنم. نه برای خودش. برای هنری که از آنِ او بود. و در خودش خاک کرده بود.

- ای وای ! اون !

مربیم- کی هس حالا ؟

- اسماعیلیه. آقای اسماعیلیه.

مربیم- چی کارس؟ میشناسیش؟

- اره اره. هنرمنده.. نوازندس.

مربیم- هوم. به ریخت و قیافش میخوره هنرمند باشه.


نظرات 10 + ارسال نظر
po0ya یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:31 ب.ظ

روزگار غریبی ست ...

سلا م

سیمین دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:24 ب.ظ http://www.silber.blogfa.com

چه دردناک ...

amir دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:06 ب.ظ http://bugieboy.blogsky.com

خوشالم که تو زمینه هنر استعداد ندارم !وگرنه منم ممکن بود یه روز به این حال بیوفتم :دی

خاهلی سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:39 ق.ظ

آخی
کتی میگف طرفای ما میشینه،یادته؟

اره :)

شیما سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:23 ب.ظ http://bellissimaa.blogfa.com

او لالا ۱۰۰ سالی هست اینجا نیومده بودم بزرگ شدی رفیق
بینم پایه یکتو گرفتی؟
حالا بااین آقای اسماعیلی هم سخن شدی در اون روز؟

نه من درون حد نیستم که باهاش هم سخن شم.
پایه یک قرار بود بگیرم ؟
من فقط آوازای راننده کامیونارو میخوندم قدیم !:|

ملیکا جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:23 ب.ظ

وای....

سیمین دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:55 ب.ظ http://w

عیدت مبارک فائزه جان.

به دیدِ بهانه ای برای شاد بودن اگر بهش نگاه کنیم..
عیدِ شماهم؛ سیمینِ عزیز :)

الهه سه‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:51 ق.ظ

مردم سرزمین من همان مردمی هستند که
با شور و شوق تمام به استقبال قهرمانان المپیکی شان می روند
اما
استقبال
قهرمانان المپیادهای علمیشان (‌نجوم .. فیزیک و ...)‌ نه

رضازاده و گلزار را می شناسند اما اسماعیلیه را نه

می فهمم چی می گی
خیلی از هنرمندا وضعشون همین میشه آخر

اینجا ایرانه

بی ربط نوشت : وبلاگم فیلتر شده فائزه !

چرا دقیقن؟:0

الهه سه‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:29 ب.ظ

اگه چرات ب فیلترینگ وبلاگ بوده نمی دونم
نیاز به حمایت شدیدی در این زمینه دارم چون هیچ توهینی توش نبوده و هیچ مطلب سیاسی توش نبوده
اگه بوده تلنگر بوده همین

آزادی بیانه ماست دیگه .

اقللش میتونیم افتخار کنیم بگیم رفیقمون فیلتر شده :))

الهه چهارشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:33 ب.ظ

:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد