150-

این آهنگ نابرده رنج خواجه امیری هست.. هربار گوش میکنمش یاد آنروز می افتم. صبح که میرفتم شش بعدازظهر برمیگشتم. فقط مامان بود. آنروز نمره های نثر و زبانشناسی و چندتای دیگرش آمده بود. تقریبن میفهمیدم دارد چه اتفاقی می افتد. بی آن که خاسته باشم دقیقن باورش کنم. دعوایمان شد آنروز. مثل سیبِ له شده بودم. دلم دلداری میخاست. و او بلد نبود. میخاست. اما نمیتوانست. فقط میتوانست تشر بزند. بهش سنگین آمده بود که بخاطر یکی انقدر زندگیم را تعطیل کرده باشم. خودم هم حتا باورم نمیشد که در حساس ترین لحظه ی زندگیم هوس کنم گند بزنم. اما داشتم میزدم. یک جور دعوای التماس آمیز بود. همیشه ناخاسته تحقیر میکند. سرزنش میکند. اما اگر بهش بگویی که دارد این کار را میکند به هم میریزد. غصه میگیردش. با بغض میگوید که دست خودش نیست. کمتر دیده ام بگرید. ده بار شاید. یا کمتر. آنروز اما گریه کرد. بلند بلند گریه کرد. من هم که کارم همین شده بود. و این آهنگ. دلم میخاست جراتش را داشتم بروم خاموش کنمش. اما نمیخاستم بیشتر صدای گریه بشنوم. از اینکه کسی را درگیر خراب کاری هایم کنم بیزار بودم. و هستم.
نظرات 3 + ارسال نظر
ershan یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:17 ق.ظ



عوضش من را ببین! هفت درس را افتادم به یک سویم هم نیست!

7 درس؟؟؟
ریدی که پسر !

amir یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:13 ب.ظ http://bugieboy.blogsky.com

میدونم که مزخرفه ! چرته !
اما دونستن با فهمیدن فرق داره !تو هم تا نرفتی و ندیدی که چرته ، نفهمیدی !
اگه قبل از قبول شدنت یکی بهت میگفت مزخرفه ، قبول میکردی؟

amir یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:30 ب.ظ http://bugieboy.blogsky.com

میدونم که مزخرفه ! چرته !
اما دونستن با فهمیدن فرق داره !تو هم تا نرفتی و ندیدی که چرته ، نفهمیدی !
اگه قبل از قبول شدنت یکی بهت میگفت مزخرفه ، قبول میکردی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد