143-

خیلی دلم میخاهد خیلی چیز ها را بگویم. اصلن یک حرف هایی هستند که میمانند و غده میشوند. باید از شرشان خلاص شد. اما نمی آیند بالا لعنتی ها. نمیشود گفتنشان. باید گلویت را بخراشی. باید تکه تکه اش کنی تا این حرف هارا ازش بکشی بیرون. و این کار ساده ای نیست. این کار ساده ای نیست که آدم بیفتد به جان خودش. که حتا خودش دیگر دلش برای خودش نسوزد. و من الان احساس میکنم رسیده ام به مرزش. که دلم برای خودم نمیسوزد. دوست دارم گند بزنم. دوست دارم خودم را به ابتذال بکشم. به گند. به کثافت. دوست دارم سگ باشم اصلن. دوست دارم چند روزی سگ باشم. گوشه ی خیابان تا صبح زوزه بکشم و هر موجود زنده ای را که خاست نزدیک بهم شود گاز بگیرم. حتا خودم را. مغزم دارد منفجر میشود. تحمل سرم را ندارم. از خاطرات رومنس و غمگین خبری نیست. من وحشی شده ام. وحشی. یکی مهارم کند...
نظرات 5 + ارسال نظر
zahra چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:52 ب.ظ http://masoudozahra.blogsky.com

وایییی که من الان دقیقا همینطوریم

po0ya چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:22 ب.ظ

دوباره استایل وحشتناک ! D:
طبیعیه ؟!

سلا م

طبیعی انه ؟
بمن میخوره طبیعی باشم ؟:دی

chooogi پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:07 ق.ظ

سگ مگه زوزه میکشه؟؟؟!!
واقعن سگ زوزه میکشه؟؟!!!
:)))

chooogi پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:09 ق.ظ

یه سری حرفا زمینی نیستن!
ینی گوش شنوا نمیشه پیدا کرد واسشون اینجا!!!!
بگرد بازم! ؛)

مریم جمعه 26 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:00 ق.ظ http://ensanin.blogfa.com

حالا به این حرف چوگی که زمینی نیستن و اینام فک کن. . .
حال داری از تنهایی شلوغ من بین همه ی تلفن ها و ایمیل ها و پیغومچه ها با همه ی آدم هایی که هستن و نیستن استفاده کنی؟
صدای خودتو ضبط کن
گوش کن
بهش جواب ده
انگار رفیق شی. . .
امتحان کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد