135-

چشم که باز کردم دیدم روز اهدا رسیده. دست مامان را گرفتم بردم ببیند آرشام را. که میر ببیند که من هنوز ایستاده ام. دلم میخواست فکر نکند توانسته در هم بشکند مرا. که توانسته بود. خیلی خوب هم. اما او نمیدید. هیچ وقت ندیده بود مرا. حتا میتوانم سوگند بخورم آن روز که سه ساعت تمام رو برویم نشسته بود هم مرا ندیده بود. ابوسعید میدید. به آخرین شعری که گفته بود فکر میکرد. حتا شاید نگار را هم میدید. اما من را نه. من اصلن انگار آنجا نبودم که بخواهم دیده شوم. من رفته بودم تا در جایگاه یک متهم بیشعور از مواضعم دفاع کنم. و او این را نمیفهمید که زبانم چرا بند آمده. چرا نمیتوانم واژه ها را درست کنار هم بچینم. او نمیفهمید. یا نمیخواست مرا بفهمد. وقتی مثل همه ی بچه های دیگر آن روز آن حجم فلزی سنگین را انداختم به گردنم و رفتم عکس بگیرم میان همه، نمیدانم چطور هر کس سر جای خودش ایستاد که جای من درست پشت سر او قرار گرفت. و چشم هایم یک آن سیاهی رفت. یک ساعت بعد چهار نفر تنگ هم نشسته بودیم عقب ماشین. و دستی دور گردنم حلقه شده بود. انگار که گروگان باشم. باد می خرامید لای موهام و سیگاری لای انگشتانم بود. هر پک که میزدم بیشتر مرا میفشرد به خودش. که دموکرات بودنش را به رخم کشیده باشد. که به زبان بی زبانی گفته باشد مشکلی ندارد اگر در آغوشش سیگار بکشم. و من دوستش داشتم. تنها چون دوستم داشت. یا دست کم بخاطر اینکه ناخنش را نمیکشید روی روحم که بعد بخواهد قهقهه بزند و خون هایی را که میپاشید بیرون از روحم، قطره قطره بمکد. نه. او کاری به کارم نداشت. و من میبایست دوستش داشته باشم. انگار همه چیز رقم خورده باشد، بی آنکه بفهمم چه شد. شاید من اصلن قرار نبود هیچ چیز خاصی بفهمم. من فقط یک بازیگر ناشی بودم.
نظرات 1 + ارسال نظر
حسام سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:36 ب.ظ

کمپلت میدونی سبک نوشتت گیراست و جذاب
اما میدونی
به حال و دلبستیگات نقد دارم
بدجوری خودتو گرفتار خودت کردی!
جاده خاکی بعد جاده جنگلی بعد لب دره
میافتی کار دست خودت میدیا!
یادته یه پست زدی در مورد همسایتون پایینیتون؟؟
درونت مثل اونا شده
بیا بیرون از قید این حرفا
سرتم بگیر بالا یکم خدایی هم هست بالا
فکر تسبیح اونم باش
حالا بعد نوشته من یه خط بکش بیا بزن ما رو والا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد