۲۰-

یه صحنه ی غمگینی تو زندگی من هس که بطور پایان ناپذیری تکرار میشه.

مهمون نشسته بیرون و من چسبیدم به دیوارای سرد اتاقم. نیاز مبرم به دستشویی دارم و مدام این فکر مسخره و درعین حال خلاقانه از ذهنم میگذره که آیا میشه تو سطل آشغال شاشید.

نظرات 3 + ارسال نظر
اکبر گشاد جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:40 ب.ظ http://xanjebil.blogfa.com

من همین حسو دیروز تو علاء الدین داشتم
اونم به طرز فجیهی
با خودم می گفتم می شه بشاشم تو شلوارم
شاید باورنکنی ولی در این حد وضعم بد بود

شاید باور نکنی اما من شاشیدم تو سطل آشغال؛ واقعن اینکارو کردم:‏)‏

سینا شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:55 ق.ظ http://ermes-3.blogsky.com/

محمد یاری سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:10 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد