دیروز یکی از همکلاسیام هرچی از دهنش درومد بم گف. چون ارایش نکرده بودم. بم گف شبیهِ کوزت شدی. بعدم بم گف چاق. مسخرس اما من کلی گریه م گرفت و داشت گند میخورد تو حالِ خوبم. هنوزم یادش میفتم گریه م میگیره. خب واقعن حق نداشت اینو بم بگه. بم گف البته نبایدم ارایش کنی. خرت از پل گذشته :| همه اینا رو یه پسر بهم گف. درسته :|
امروزم مامانم کلی باهام بد حرف زد سرِ قضیهء تور. اون هفته میخواستم برم یه جا. اولش که گف میخوام بخوابم حوصله ندارم. بعدم که گفتم فقط تا اخرِ امروز وخ دارم بگم میرم یا نه گف پس اصن نمیخواد بری. بعد که توضیح دادم چجوریه گف اخه اونجاییکه میخوای بری تو یه روز نمیشه که. همش تو ماشینی. این درحالیه که اگه بخوام دوروزه برمم نمیذاره. :| وقتی ام بهش گفتم جز مردن راهی برا ادم نمیذاری گف پس برو بمیر و پتو رو کشید رو سرش که مثلن بخوابه. اما بعدش با خواهرم پاشد رف بیرون دنبالِ کاراش. خیلی حسِ بدی دارم.
این ادمه انقد ارومه که کنارش دلم میخواد جون بدم از حسِ خوب. بهیچی فک نمیکنم. ارامشِ مطلق. خدایا. این دیگه چجور ادمیه. حتا خیالم راحته که من نیستم که اینجوری فک میکنم. دوستامم که میبیننش همینو میگن. ارومِ اروم. :)
ببین مردک چقدر حسادت داشته سولاخش می کرده و چقدر بی شعور بوده که حتا سعی نکرده جلوی دهنشو بگیره :|
اصن ازین به بعد هیچی آرایش نکن. بگو من همینجوری خوشگلم و باور کن که هستی.
هم به کور ی چشم اون یارو و آدمای مثلش,
هم اینکه به دیگران بفهمونی لازم نیست کسی تاییدت کنه تا از خودت راضی باشی :)
میدونی،
این ناراحتم نکرد که نکنه من واقعن اینی ام که این میگه
این ناراحتم کرد که انقدی حق نداشت اینو بگه
مخصوصن وختی دیده بود اینهمه حالم خوبه
وگرنه الان خیلی نیاز به تایید ندارم. دارما. منظورم اینه که به اندازه کافی از ادماییکه قبولشون دارم تایید میگیرم
صرفن این ناراحتم کرد که خب الان چرا ...
آره فائزه. خیلی خوب بود! آروم و دوس داشتنی.
دیگه به چیز دیگه ای فک نکن. همین که آرومت می کنه و در کنارش آرامش مطلق داری ینی همه چی.
دیدی چه گوگوله؟ :)