چقد دلم یه دل سیر گریه میخواد امروز. ازینکه هیچکس زحمت پرسیدن حالمم بخودش نمیده. چون حالم معلومه دیگه. بدم. بد. دلیل نداره کسی اوقات خودشو تلخ کنه. برا منم مهم نیس دیگه هیچی و هیچکس.
دم در اتاقم سر خوردم امشب و محکم خوردم به چارچوب در و مچ دستم بگا رف. بعد زدم زیر گریه. دلم سوخت برا خودم. خودم تنها کسیم که حق داره دلش برام بسوزه.
گل من گریه نکن
که در آینه ی اشک تو غم من پیداست
قطره ی اشک تو داند که غم ما دریاست
سخن از اشک مگو، که سکوتت گویاست
فقط من و تو می دانیم
چه غمی در دل ماست ...
اون شب که گفتی یه روز موهاتو کوتاه می کنی منم برات گریه کردم. برای خودت و موهای معصوم و نازت ... حق تو این نیست و من اینو خوب می فهمم و واسه همین دردم میاد و گریه م می گیره.
برای فروردینی بودنمون ...
:((
شاید کوتا نکنم
نکن گریه
:(
نپرسیدن حالت معنیش این نیس که واسه کسی مهم نیستی یا کسی کاریت نداره.گاهعی معنیش اینه آدما از ترس بد برخور کردنت میترسن نزدیکت شن...من خودم یکی ازونام...