فک کنم عقدهء مادر بودنم داشته باشم. ببعضی پسرا حس مادرونه دارم. دوسشون دارم بمعنی واقعی کلمه اما فقط همین. نه به این معنی که گرایش دارم. فقط خیلی خیلی دوسشون دارم. مرتضا رو همینجوری دوس دارم. خیلی خیلی دوسش دارم که حتا خودشم نمیدونه که چقد ناراحتیش داغونم میکنه اما دوسش دارم. یادم نیس ولی باید یکی دونفر دیگه م باشن که اینطوری دوسشون دارم بدون اینکه چیزی بخوام. عجیبه میدونم. اما من خیلی عقده دارم. ینی قشنگ خیلی.
واسه من که اصن عجیب نیس. چون دقیقن خودمم حسای اینطوری دارم. و دقیقن مشکلم با آدما اینه که چون براشون عجیبه انکارت می کنن یا حساتو به چیزای دیگه ربط میدن و یه جور دیگه تعبیر می کنن. این قسمتش دردم میاد بدجور.