حس قاتلی رو دارم که خیلی خونسرد اومده خونه و داره برا خودش سوسیس پنیری سرخ میکنه و حتا دستاشو نمیشوره.
حس میکنم باید برم انقد تو کلیسا بسط بشینم که تطهیر شم. باید آب جوش بریزن روم تا تمام من بسوزه و دوباره از نو بدنیا بیام. یه همچین چیزی از تو داره منو میخوره.
شت. شت. اینارو من گفتم یا تو؟ چرا انقد شبیه؟ شت.
نمیخوام فک کنم سرنوشت محتوم فروردینیاس.