-

من عقلمو از دس دادم. اره.تقصیر کسی ام نیس. امروز نویدو دیدم. با اون کلاه احمدشاهمسعودش. این بشر همیشه باید فرق کنه. باورم نمیشه از کنارش به این راحتی گذشتم. البته خب دلیل داشتم. اره. اون نمیتونست بغلم کنه. یعنی هنوزم نمیتونه. فقط بلده مث سگ روزی دوپاکت سیگارو تموم کنه. شاید اگه هنوز خودم بودم باز دوس میداشتمش مث قبل. اما یخ زده م جدن و هرروز بیشتر میفهمم اینو. بهرحال اون خیلی خوبه. تو چشماش میبینم که یه روز یه چیزی میشه.وای خدا. چه نوجوونی خوبی داشتم با این ادم. نوید عشق دبیرستانیم بود. تا قبل از دوره واقعن دوسش داشتم. بزرگم کرد. یه عشق ترتمیز دبیرستانی بمعنای واقعی. یادمه چقد خورد شد وقتی سر قضیه میر خیلی شیک ولش کردم و ریدم به زندگیم. باورش نمیشد . خودمم باورم نمیشد. اما من تو گند زدن خیلی استعداد دارم. حالا همون نوید امروز نشسته جلو من و میگه عاشق شده خیلی خرکی تراز قضیه ی من. و من خب ناراحت میشم. نمیخوامش.اما نمیدونم این چه حسادت مزخرفیه که دارم. حالم اصن خوش نیس. اصن داشت یادم میرفت رومانسامو با اون ادم. عیبی نداره. یه گربه ای تو وجودم هس که بعضی چیزارو یادش میره.امشب اما دارم یاد تموم گه کاریام میفتم. دلم بغل یه ادم غریبه رو میخواد با یه فاز سنگین. چقد بدم میاد از ادماییکه وارد زندگیم شده ن و فک نکردن نمیتونن بغلم کنن. ادمای بی عقل. ادمای خودخواه. دلم بغل یه مرد غریبه میخواد. با یه بوی نا اشنا. 
نظرات 2 + ارسال نظر
ie.student سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:48 ق.ظ

... .

س سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:56 ب.ظ

منم یه همچین کاری کردم تو زندگیم ...
گاهی اوقات کاملن آگاهانه گند می زنم به زندگیم! ولی انگار دست خودم نیس. نمی تونم کاری جز اون بکنم.
حس حسادتتو می فهمم. کامل می فهمم.

مرسی
:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد