ادما پشتِ فرمون یه درصدِ زیادی خودشونن. ادمایی که خیابونو بند میارن تا نیم متر بتونن برن جلو تر و ازین و اون بزنن جلو همونایی ان که به حقِ خودشون راضی نیستن.
این پیاده هایی که مثِ گوسفند می پرن جلوت و تو قانونِ مملکتم بهرحال اگه بزنم بهشون و مغز پر از تاپاله شونو منفجر کنم مقصرم. حتا اگه از اسمون اومده باشن پریده باشن جلوی من. حتا اگه قبل از پریدن جلوی من وجودِ خارجی نداشته باشن.
راستش خیلی خوب میشد اگر یه روز به مردنم مونده بود یعنی میدونستم که یه روز به مردنم مونده و بیخیالِ طرحِ ترافیک ماشین بابا رو برمیداشتم صبح علی الطلوع میرفتم انقلاب و همه رو تو راهم زیر میکردم. بعد میرفتم تو دانشگاه. مغزِ حراستِ دمِ درو له میکردم. و تا تهش. یه خرابیِ عظیمم تو دانشکده به وجود می آوردم. که وختی رضاخان نیس میخوام دنیا رو سگ ببره اصن.
مغزِ داغونی دارم امروز.