215-

بچه های خوبی ان. اوایل به پولش فک میکردم. تابستون که میخواستم کار کنم. اما الان واقعن فکرِ پولش نیستم. به همینکه سرم گرم میشه و حالم بهتر, قانعم فعلن. فضای ارومی داره. به ادم گیر نمیدن. ادمای مریضی نیستن و جوِ خوبیه. شاید مدرسه خودم پولم بهم میدادن. اما قسم میخورم نمیتونستم تو اون هوا نفس بکشم. دلم نمیخواد جای این بچه ها باشم، اما درکشونم میکنم در عینِ حال. اینکه در هیأتِ یه معلم واردِ کلاس میشی خیلی خنده داره. باید حواسم به حرف زدنمم باشه. ناظمش بهم احترام میذاره. کاری به کارم نداره. اون یکی معلمه ام همینطور. انگار نه انگار که من یه بچه م. خیلی بهم خوش میگذره. لازم نیس خودمو اذیت کنم وقتی میام اینجا. اما مدرسه خودمون... وای نه چه اشتباهی بود فک میکردم میتونم اونجا درس بدم. خیلی خوبه و خیلی حس خوبی دارم اینجا. 

نظرات 3 + ارسال نظر
ملیکا چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:48 ب.ظ

به به!خانوم معلم!

موقتی ه !
ولی خوبه ! :)

س چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:29 ب.ظ

خانم معلم کوچولو و مهربون! :) :*

کاش همیشه همینطور خوب باشی و همه چی برات خوب باشه. اینو واقعا دلم می خواد.

مرسی کلی
منم دلم میخواد
برا همه
کاش بشه

سبحان یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:03 ب.ظ

از بین این پستای این مدتتون که نخونده بودم این یکی خوشحالم کرد جدی.... امیدوارم همیشه با چیزای خوبی مث این یکی سرگرم و دلخوش و شاد باشید

ممنونم :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد