203-

همش عصبی ام. همش دلم میخواد یکیو گیر بیارم عقده هامو خالی کنم روش. دوس دارم پاچه همرو بگیرم. احمقانه رفتار میکنم. یه انبوهی از انرژی دارم که دلم میخواد یه جوری از شرش خلاص شم. همش به مامان گیر میدم. دلم میخواد بشینم پشت ماشین و یه آجر بذارم رو گاز. تا تهِ تهش بره. من فقط دنده عوض کنم. دلم میخواد یه عده رو له کنم. در واقع یه عده ی قلیلی رو له نکنم. احساس میکنم انقد حریم واسه خودم قائل نشدم که هر کسی خواس میتونه به خودش اجازه بده پاشو بذاره تو حریمِ تعریف نشده ی من. احساس میکنم انقد کول برخورد کردم که دارم مثِ سگ پشیمون میشم. خسته ام. ناراحتم. دلم میخواد دهنِ همرو خورد کنم. ادما دارن عصبیم میکنن. زندگی، دانشگاه، آینده ی نامعلومم داره عصبیم میکنه. استادای مزخرف، همشون عصبیم میکنن. بی هدف بودن، وقت تلف کردن و با استخونای لیس زده ی یه سگِ دیگه بازی کردن داره عصبیم میکنه. 

نظرات 2 + ارسال نظر
سیمین دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:18 ق.ظ

:(
:(
:(

دلم چقد روزای آروم می خواد ...

واسه هممون ...

ملیکا دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:34 ق.ظ http://meslarmes.blogsky.com/

بعضیا ارزش اون بنزین و انرژی ای که برا داغون کردنشون حروم میشه رو هم ندارن حتی!
ضمنا اشکال از کول بودن تو نیس از عوضی بودن بعضیاس!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد