" اگه قرار باشه وقتی مردم خدا بم تجاوز کنه اصلا دوس ندارم بمیرم. در غیر اینصورت دلم میخواد وقتی که کاری واسه انجام دادن نداشته باشم و شصت سالم شده باشه٬ تو یه شب زمستونی همه ی وسایل گرمایشی خونه رو خاموش کنم. حتا شیر گازم ببندم و بعد خودکشی کنم. هنوز در مورد چگونگی این قضیه با خودم به توافق نرسیدم البته."
منم سنم کمر بود از این خیالا داشتم
ولی خیلی حال میده همینجور زنده و بود و تحمل کرد
هنوز که به شصت سالگی نرسیدی؛ رسیدی؟
من تو رو می شناسم.. همه ی نوشته هات همونن! همون طرز فکر همون قلم حتی همون اتفاقا!
می دونم خودتی. اگه کامنتو تایید نکنی اونوقت مطمئن می شم خودتی. چرا به کسی چیزی نگفتی اومدی اینجا؟
اشتباه گرفتی شاید..!
غلطای املائیمو دریاب
بیسودو سالمه ولی با آدمای شصفتاد ساله هم دمخورم
به غلط املائی وقعی نمی نهم معمولن ..!
همین روزا خسته میشی از این افکار سیاه. . .
:|
هنو از من قطع امید نکردی؟