۴۳-

- هی خدا٬ راه نداره منو برگردونی؟ یه جورایی گه خوردم.

خدا؟- نه دیگه نمیشه. راه نداره. اونوخ همه میان آویزونم میشه که آی برمون گردون همونجا که بودیم.

- خو برشون گردون. چی میشه؟ میمیری یا حوصلت سر میره؟

خدا؟- هیچ کدوم. فقط نمیشه.

- خب ریدی دیگه. اصن تو چه خدایی هستی که نمیتونی؟ حالا ببین یه چیزی بگم بسوزی. باز ما اگه بخوایم برگردیم یه جائی رو داریم. تو کجا میری؟ خدایی ته تهش کجا میری؟

خدا؟- ببین خودمم نفهمیدم.

- آی نو.

نظرات 3 + ارسال نظر
الهه چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:55 ب.ظ



بهش فک نکن
سوسک می شیا

سیگار یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:45 ب.ظ http://www.rozhelab221.blogfa.com

چقد این پستت جالب بود

طیبه سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:50 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد